5‏shabi dar del tariki

ک:بگو چیه


ات:گشنمه میشه یه جا بریم غذا بخوریم


ک:باش صبر کن یه زره الان به جا نگه میدارم


ات:ممنون


ک:اوم

بعد ۵دقیقه یه جا نگه داشت پیاده شدیم رفتیم تو رستوران نگاه سنگینی رو خودم حس کرد رفتم سر یه میز نشستیم تا غذا رو بیارن سرمو گذاشتم رو میز بعد چند مینی تایم غذا اومد من داشتم کیمچی میخوردم جونکوک چیزی نگرفته بود و همش سرش تو گوشی بود


ک:غدات تموم شد (سرد)


ات:اره ممنون


ک:پاشو بریم دیگه


رفتیم تو ماشین که سرمو گذاشتم رو شیشه که خوابم برد
(ویو کوک)
رسیده بودیم که دیدم خوابیده
بیدارش نکردم چون حالش بد بود پس براید استایل بغل کردم به خدمت کارا گفتم ساک ها شو بیارن تو اتاق گذاشتمش رو تخت که تکون خورد منم خسته بودم پس منم دراز کشیدم
(ویو ات)
از خواب بلند شدم دیدم کوک کنارم خوابیده بلند شدم یه بالشت ور داشتم روی مبل خوابیدم
بعد ۲ساعت خواب بلند شدم دیدم کوک نیست پیش خودم گفتم چه بهتر اصلا نمیدونم کجام دلم میخواست برم بیرون حاضر شدم یه ارایش کم کردم رفتم پایین که خدمتکار که اونجا اجوما صداش می‌کرد ن


اجوما:ظهر بخیر خانوم
ات: خیلی ممنونم
که یهو… .

اینم از این پارت کامنت بدید 😊😂
دیدگاه ها (۰)

‏shabi dar del tariki6

7‏shabi dar del tariki

4‏shabi dar del tariki

3 shabi dar del tariki

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط